محل تبلیغات شما



یادمه قبل تر، خیلی مینوشتم، حتی چرت و پرت و الکی!گوشه ی کتاب، دفتر، نوت گوشی و خلاصه هرجایی که میشد!ازون روزا خیلی گذشته و منم عوض شدم! فکر کردنم،حس کردنم، بودنم و. ولی خب میخوام از اینجا به بعد بمونه،حداقل واسه ی خودم! که یادم نره!که اگه یادم رفت ببینم و بخندم و شایدم گریه کنم!

خلاصش اینکه، که بی نیلو حداقل واسه ی خودش بمونه. که یادش نره ؛)


‏جالبه که دلم همه چی میخواد و هیچی نمیخواد، شلوغی میخواد و تنهایی میخواد، توجه میخواد و بی خیالی میخواد، یه چیزی بین بودن و نبودن میخواد، کلا خودشم نمیدونه چی میخواد، کلا خودمم نمیدونم چی میخوام!
امروز خیلی فکر کردم که چجوری آدم به خودش اجازه میده بی احترامی و توهین کنه، چی باعث میشه آدم به جایی از درد و ناراحتی از شوخی برسه، که از حد و جنبه ی خودش رد شه؛ و به جای تذکر دادن و گفتن اینکه ناراحت میشم، تکرارش نکنین، توهین کنه، بی احترامی کنه. حتی با پرروگی! مقصر کدوم طرفه؟ اونی که شوخی رو شروع کرده و فکر میکرده طرفش ظرفیت و جنبه داره یا اونی که دیگه چشمش رو روی همه چی بسته؟! آدم تا یه جایی از حرفا ناراحت میشه و منتظر طرفش معذرت خواهی کنه،ینی میخوام

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پسری که دنیا را گشت از چین دبی ترکیه دانلود فریمور ماینر